کلاردشت به چالوس – جنگل نوردی

گزارش جنگل نوردی، کلاردشت به چالوس

تاریخ اجرای برنامه: پنجشنبه و جمعه 6و7 خرداد 95 (1.5 روزه)

موقعیت جغرافیایی: استان مازندران، شهرستان کلاردشت
ارتفاع مبدأ حرکت: 1150 متر (کُردیچال)
ارتفاع مقصد: 225 متر (طلاجو)
مسافت طی شده تا مقصد: 27.5 کیلومتر
مدت زمان برنامه: 13.5 ساعت
توقف‌ها: 2 ساعت (صبحانه و ناهار)
گام گروه: متوسط رو به کند
سطح برنامه: جنگل نوردی نیمه سنگین
———————
نفرات شرکت‌کننده: 9 نفر
نیما اسماعیلی (سرپرست)، رضا نورکامی (راهنما)، رضا حبیبی، محسن کرمی و حسین نوشین (راهنما، از کوهنوردان چالوس)
خانم‌ها: عاطفه نورکامی، شادی جوانمردی، نسترن سعادتی و محبوبه افشار

کلاردشت به چالوس - گروه نشاط زندگی

کلاردشت به چالوس – گروه نشاط زندگی

 

مسیر پیموده شده همراه با گراف آن در سایت wikiloc:

(جهت مشاهده تصویر در سایز واقعی، بر روی آن کلیک نمایید)

کلاردشت به چالوس - گروه نشاط زندگی

کلاردشت به چالوس

 

گزارش برنامه:

به نام خالق زیبایی ها

روز اول:

طبق قرار قبلی، ساعت 2 عصر پنجشنبه با دو خودروی شخصی خودمان، از تهران به راه افتادیم و پس از سوار کردن آقا و خانم نورکامی در کرج، مسیر جاده چالوس را در پیش گرفتیم. توقف کوتاهی در سد کرج داشتیم و ساعت 3.45 مجددا به راه افتادیم. ساعت 6.30  و پس از طی حدود 200 کیلومتر از تهران، به کلاردشت رسیدیم. برای شب مانی در قرارگاه کوهنوردی رودبارک، آقا رضا از قبل تلفنی هماهنگی لازم را به عمل آورده بودند اما به جهت محکم کاری، اول به قرارگاه رفته و جایمان را اوکی کردیم. دو اتاق دربست گرفتیم، هر اتاق 55 هزار تومان. قرارگاه در محله رودبارک کلاردشت واقع بوده و فاصله آن از میدان کلاردشت، 7 کیلومتر است. امکانات رفاهی، فضای سبز، زیبایی و تمیزی قرارگاه رودبارک در خور توجه و قابل تحسین است. پس از استقرار در قرارگاه، مجددا به کلاردشت برگشته، ضمن گشت و گذار در شهر، جهت شام و برنامه فردا خریدهای لازم را انجام دادیم و به قرارگاه برگشتیم. شام را در اشپزخانه بزرگ و مجهز قرارگاه درست کرده و در رستوران قرارگاه صرف کردیم. ساعت حدود ساعت 1 بامداد دوست داشتیم که بخوابیم. خانمها ظاهرا در اتاقشان خواب راحتی داشتند اما ما اینور در اتاق مردان، به لطف سمفونی بتهون آقای کرمی عزیز تا خود صبح، به جان خودم اگر تا صبح نیم ساعت خوابیده باشیم! گریه

روز دوم:

 1-       ساعت 5.30 صبح جمعه بیدارباش بود. پس از جمع کردن تمام وسایل، ساعت 6.15 به سمت کلاردشت و کردیچال به راه افتادیم. محله کردیچال در مسیر مرزن آباد به کلاردشت و به فاصله 9 کیلومتری کلاردشت قرار دارد. با دیدن تابلو کردیچال در کنار جاده وارد فرعی شده و پس از طی حدود یک کیلومتر جاده آسفالت به داخل محله کردیچال رسیده و جنب مسجد جامع ماشین ها را پارک کردیم. ساعت 6.40 پیاده روی خود را از جلوی مسجد به سمت شمال شروع کردیم.

2-       حدود 500 متر بعد از مسجد، به چپ پیچیده و از خیابان شهید “مصطفی انگورج تقوی” و سپس خیابان “چناتر” عبور کردیم و در انتهای خیابان چناتر با گردش به راست وارد مسیر جاده خاکی شدیم.

3-       حدود 15 دقیقه از پس شروع حرکت تقریبا به انتهای جاده خاکی رسیدیم. سمت چپمان دره و رودخانه و معدن (کارگاه شن و ماسه) دیده می شد. در اینجا به سمت دره ارتفاع کم کردیم و حدود 50 متر پایین تر به یک جاده رسیدیم. جاده را حدود 200 متر به سمت راست ادامه دادیم و در انتهای جاده به چپ پیچیده و وارد پاکوب جنگل شدیم در حالی که از کف دره و رودخانه حدود 50 یا 100 متر بالاتر بودیم. این رودخانه از کلاردشت به سمت چالوس جریان دارد.

بیشتر بخوانید:  قله پهنه سار از خور

4-       حدود 1 ساعت در پاکوب جنگل حرکت کردیم تا ساعت 8.30 به دشت کوچکی رسیدیم. برای صرف صبحانه حدود نیم ساعت داخل دشت توقف کردیم.

5-       پاکوب را از داخل دشت به سمت شمال ادامه دادیم که در طول مسیر بعضا از داخل تونل های تاریک پوشیده از درخت عبور می کردیم. پس از حدود 1 ساعت بعد از دشت، به پل چوبی رسیدیم که از روی پل به آنسوی رودخانه رفتیم. مسیر را از سمت چپ رودخانه ادامه دادیم تا حدود نیم ساعت بعد به پل چوبی دیگری رسیدیم که در واقع دوراهی نمک آبرود – چالوس بود. راه مستقیم به سمت تله کابین نمک آبرود و سمت راست با عبور از روی پل به سمت چالوس و روستاهای چالنی، زوات، طلاجو، سینوا و … می رفت. ما مسیر چالوس را در پیش گرفتیم.

6-       پاکوب را از کنار رودخانه و سمت راست آن ادامه دادیم تا حدود یک ساعت دیگر به اولین سره ((Sereh (کلبه و گاوسرا) در داخل جنگل رسیدیم. سره آقای “روانشاد فقیه عبدالهی”، که در اینجا مورد مهمان نوازی و پذیرایی سخاوتمندانه اقای فقیه قرار گرفتیم: دوغ، ماست، پنیر، نان محلی و چای آتشی از الطاف آقای فقیه بود که این پذیرایی خوشمزه در واقع جای ناهارمان را گرفت. حدود یک ساعت در اینجا توقف داشتیم.

7-       راه پاکوب را از جلوی سره و به سمت شمال ادامه دادیم که بلافاصله به سمت پایین سرازیر شدیم و مجددا ارتفاع گرفتیم تا حدود 15 دقیقه بعد به سره بعدی رسیدیم. (سره اقای ؟ فقیه عبدالهی، که فامیل آقای روانشاد بودند). از جلوی سره وارد مسیر جاده شدیم و در ادامه حدود نیسم ساعت بعد تا به یک سه راهی رسیدیم. سه راهی را به سمت چپ و پایین رفتیم تا به سره سوم رسیدیم. سره اقای محسن فقیه عبدالهی (پسر عموی آقای روانشاد). در اینجا آقا محسن به ما ملحق شده و حدود یک ساعت راهنمای ما در مسیر بود، که اگر نبودند قطعا در پیدا کردن مسیر به مشکل برمی خوردیم. در کل فاصله سره اول تا سره سوم (یعنی آخرین سره ای که در مسیر به آن برخوردیم) بیش از یک ساعت بود.

8-       با همراهی و راهنمایی اقا محسن، مسیر جاده را حدود 20 دقیقه به سمت پایین ادامه دادیم تا جایی که جاده تمام شد. از سمت چپ وارد پاکوبی شدیم که بلافاصله دوراهی شد. از پاکوب سمت راستی کمی به سمت بالا ارتفاع گرفتیم و دقایقی بعد به اولین مرداب رسیدیم و حدود 10 دقیقه بعد به مرداب بعدی که کمی بزرگتر از مرداب اول بود و جنب آن یک گودال سنگ چین جهت درست کردن زغال وجود داشت. بعد از گودال از سمت راست ارتفاع گرفتیم که ظاهرا پاکوب چندان واضحی هم نداشت تا چند دقیقه بعد به جاده رسیدیم. در اینجا ارتفاعات مقابل دید داشت و آقا محسن مسیر حرکت را به سمت “زوات” برای ما توضیح داده و با ما خداحافظی کردند.

9-       جاده را به سمت چپ و پایین ادامه دادیم تا چند دقیقه بعد به جایی رسیدیم که در سمت چپ جاده، زمین مرطوب بوده و ظاهرا مردابی بوده که تازه آب آن نشست کرده بود. دقیقا بعد از مرداب از یال سمت راست -که آثار کمی از پاکوب داشت- به سمت بالای یال ارتفاع گرفتیم و بالای یال به چپ پیچیده و وارد مسیر پاکوب شدیم و ارتفاع کم کردیم.

بیشتر بخوانید:  روستای شهرستانک

10-   در اینجا ما از مسیر پیش رو اطلاعات خوبی در دست نداشتیم و مطمئن نبودیم پاکوبی که در آن قرار داریم آیا به درستی ما را به زوات رهنمون می سازد یا خیر. حدود 10-15 دقیقه بعد با شنیدن سر و صدا، از پاکوب جدا شده و از سمت راست به سمت صدا رفتیم. چند جوان بودند که  آشنایی دوری با حسین آقا داشتند. از چشمه آبی که نزدیکشان بود آب برداشته و از آنها آدرس مسیر را گرفته و از مسیر پاکوب کنار چشمه به سمت بالا و چپ ادامه مسیر دادیم. خیلی زود به دوراهی رسیدیم که طبق راهنمایی آن دوستان از پاکوب پایین راه را ادامه دادیم اما دقایقی بعد پاکوب به یک سره مخروبه ختم شده و تمام شد! به امید یافتن پاکوب جدید از سمت راست ارتفاع کم کرده ولی چیزی نیافتیم در نتیجه به چپ پیچیده و مجدد ارتفاع گرفته و بالای یال وارد پاکوبی شدیم که می توانست ادامه پاکوب های قبلی باشد. به دنبال نمایی از محیط پیرامون بودیم که در اینجا نیز همانند بیشتر مسیری که طی کرده بودیم، بواسطه انبوه درختان، هیچ دیدی وجود نداشت. آقا رضا و حسین آقا پس از جمع بندی اطلاعات از موقعیت روستاهای منطقه که در ذهن داشتند و همچنین اطلاعات جی پی اس من که موقعیت مکانی چالوس و روستای زوات را نشان می داد، تصمیم گرفتیم که مسیر پاکوبی را که در آن قرار داریم ادامه دهیم چرا که راستای حرکت به سمت چالوس و زوات بود.

11-   با ادامه پاکوب و کم کردن ارتفاع در نهایت باز هم به یک جاده رسیدیم که در اینجا سه راه پیش رو داشتیم:

الف) مسیر جاده از سمت راست (که ظاهرا به سمت جاده چالوس می رفت) ب) مسیر جاده از سمت چپ (که نمی دانستیم به کجا می رود و بعدا فهیمدیم که به سمت زوات می رود) ج) ادامه مسیر پاکوب که جاده را قطع کرده و از روی یال به سمت شمال امتداد می یافت.

با توجه به نزدیکی تا تاریک شدن هوا، تصمیم برای نتخاب مسیر درست و کم ریسک کمی سخت بود و جالب اینکه ما حتی چند دقیقه در مسیر جاده به سمت راست که احتمال می دادیم به جاده چالوس می رسد حرکت کردیم اما در نهایت نظرمان عوض شده و به عقب برگشتیم. پس از بررسی، تماس تلفنی آقا رضا با دوستشان در روستای سینوا، و بررسی موقعیت روستاهای سینوا و طلاجو در جی پی اس به این نتیجه رسیدیم که بهتر است مسیر سوم یعنی مسیر پاکوب را از روی یال ادامه دهیم که ظاهرا به طلاجو یا سینوا منتهی می شود و به راه افتادیم. در طول مسیر لوله آبی همراهمان بود که این لوله آب از همین مسیر پاکوب ادامه مسیر می داد و این یعنی نوید اینکه حتما در انتهای این لوله آب یک آبادی باید وجود داشته باشد.

12-   مسیر پاکوب را در پیش گرفتیم در حالی که ساعت حدود 7 شب بود و حدود 1 یا نهایتا 1.5 ساعت بیشتر تا تاریکی هوا وقت نداشتیم. اعضای گروه (خصوصا خانمها) نیز خسته شده و حرکت به کندی صورت می گرفت و این بر نگرانی ما می افزود که آیا در زمان باقی مانده می توانیم راه خود را به درستی یافته و از جنگل خارج شویم یا خیر!؟ جالب اینکه در محدوده جاده و سه راهی، آنتن مویایل و حتی اینترنت همراه اول برقرار بوده و ما پس از دقایقی تواستیم با برنامه گوگل مپ روی گوشی نقشه منطقه را باز کرده و موقعیت خود و روستاهای طلاجو و سینوا را تشخیص دهیم و این بر اطمینان ما در درستی مسیر پیش رو افزود.

بیشتر بخوانید:  قله شاه علمدار

13-   مسیر را ادامه دادیم و ارتفاع کم کردیم تا در نهایت به یک دوراهی رسیدیم که ما به پیشنهاد حسین اقا مسیر سمت راستی را به سمت بالا رفتیم که احتمالا دید بهتری نسبت به منطقه خواهد داشت. دقایقی بعد، از جنگل خارج شده و به روی تپه ای قرار گرفتیم که به یک باره نمای زیبایی از طلاجو و سینوا پیش چشممان ظاهرا شد در حالی که واپسین دقایق روز را سپری می کردیم و ساعت 20.15 را نشان می داد. این منظره زیبا و حس خوب ِ رسیدن به مقصد، چنان ما را به وجد آورد که انگار به یک باره تمام خستگی راه را از یاد بردیم …

پس از استراحت 20 دقیقه ای روی تپه و تماشای مناظر زیبای پیرامون، 10 دقیقه بعد خود را به طلاجو رساندیم (ساعت حدود 8.45).

14-   با هماهنگی تلفنی که اقا رضا با دوستشان در روستای طلاجو داشتند، با دو ماشین سواری دربست خود را به جاده چالوس رسانده و پس از یک توقف حدود 2 ساعته در جاده چالوس و صرف چای و شام در یک کافه، با همان دو ماشین خود را به کلاردشت و محل پارک خودروهایمان در کردیچال رساندیم. (کرایه هر ماشین از طلاجو تا کردیچال: 50 هزار تومان). ساعت حدود 12 نیمه شب از کردیچال به سمت تهران به راه افتادیم. ساعت حدود 3.5 بامداد کرج بودیم و ساعت 4 صبح به تهران رسیدیم.

————————————

نکات برنامه:

1- بدون راهنما به هیچ وجه این برنامه را اجرا نکنید که گم شدن تان در جنگل حتمی‌ است.

2- هزینه برنامه برای هر نفر: 74 هزار تومان

3- هزینه اجاره اتاق و شب مانی در قرارگاه رودبارک برای هر اتاق 55 هزار تومان است. اتاق ها دو تخته بوده و هر اتاق به 6 نفر داده می شود. ما دو اتاق دربست گرفته و در نتیجه، دیگر نفری به اتاق های ما اضافه نشد.

4- فاصله کلاردشت از تهران حدود 200 کیلومتر است که بدون ترافیک حدود 3.5 ساعت زمان می برد.

5- تلفن قرارگاه رودبارک جهت هماهنگی و رزرو اتاق: 01152642626

6- تلفن راهنمای منطقه علم کوه و مسیرهای کوهنوردی و جنگلی منطقه چالوس:

09125493479 – آقای رضا نورکامی

————————————————-

+ دانلود فایل جی پی اس مسیر (آپلود شده در سایت wikiloc)

 ————————————————–

(بقیه در ادامه مطلب)


تصاویر برنامه:

 سد کرج:

 

قرارگاه رودبارک:

 

کردیچال، جاده خاکی به سمت جنگل:

کلاردشت به چالوس

کلاردشت به چالوس

 

نمایی زیبا از کلاردشت و قله های منطقه تخت سلیمان و علم کوه:

کلاردشت به چالوس

کلاردشت به چالوس

 

ورود به مسیر جنگل:

کلاردشت به چالوس

کلاردشت به چالوس

 

کلاردشت به چالوس

کلاردشت به چالوس

 

کلاردشت به چالوس

کلاردشت به چالوس

 

اولین پل چوبی، حدود 2.5 ساعت پس از شروع پیاده روی:

کلاردشت به چالوس

کلاردشت به چالوس

 

کلاردشت به چالوس

کلاردشت به چالوس

 

آقا رضا و دوست عزیزشان آقای حسین نوشین:

 

پل چوبی دوم، دوراهی چالوس-نمک آبرود:

 

 

 

کلبه (سِره) آقای روانشاد فقیه عبدالهی:

 

عکس یادگاری با آقای فقیه، میزبان مهربان و سخاوتمند ما در جنگل:

به ترتیب از راست به چپ: رضا، آقای فقیه، نیما

 

ورود به جاده بعد از سره دوم:

 

 

عکس یادگاری با آقای محسن فقیه عبدالهی:

از راست به چپ: خانم و آقای نورکامی، آقا محسن، نیما، آقای حبیبی

 

آخرین مرحله عبور از جاده، بعد از جدا شدن آقای محسن فقیه از ما:

 

 

 

تپه بالای طلاجو در انتهای مسیر:

 

پایان

درباره نیما اسماعیلی

نیما اسماعیلی * متولد: 9 اسفند 54 * محل سکونت: تهران * تحصیلات: مهندسی مکانیک
این نوشته در مسیرهای گردشگری و کوهنوردی مازندران ارسال و , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *