گزارش صعود به قله خشچال از روستای وربن الموت
تاریخ اجرای برنامه: دو روزه، پنجشنبه و جمعه 30و31 اردیبهشت 1395
موقعیت جغرافیایی: استان قزوین، الموت، روستای وربُن (دریاچه اوان)
ارتفاع قله خشچال: 3930 متر*
ارتفاع مبدأ صعود: 1840 متر (روستای وربن)
مسافت و اختلاف ارتفاع تا قله: 11 کیلومتر / 2090 متر
کل مسافت طی شده (رفت و برگشت): 21.7 کیلومتر
مدت زمان صعود: 9.5 ساعت (2.5 ساعت توقف صبحانه و ناهار)
کل زمان برنامه: 14.5 ساعت (06:15 تا 21:00)
گام گروه: متوسط
سطح برنامه: نیمه سنگین
نفرات شرکتکننده: 7 نفر (تیم قله: 5 نفر)
آقایان: سعید نیری (سرپرست)، علی محمد مهدیون، هادی جلالی، ایمان حسینی، جواد جوکار ، حسن همت، نیما اسماعیلی
——————————–
مسافت از وربن تا پناهگاه: 8.6 کیلومتر (زمان متوسط صعود 4.5 ساعت)
مسافت از پناهگاه تا قله: 2.1 کیلومتر، (زمان متوسط صعود 2.5 ساعت)
——————————–
قله خشچال:
مسیر پیموده شده در گوگل ارث:
+ دانلود جی پی اس قله خشچال GPS
—————————————
نقشه توپوگرافی منطقه الموت و ارتفاع قله های خشچال و سیالان:
* نکته مهم: ارتفاع قله خشچال را برخی از سایتها و منابع 4180 متر ذکر کرده اند که اشتباه است و این اشتباه مربوط می شود به نقشه های قدیمی. متاسفانه روی پناهگاه خشچال هم ارتفاع قله 4180 متر نوشته شده است که بنده این موضوع را با جناب دکتر نکونام (ریاست محترم هیات کوهنوردی استان قزوین) تلفنی در میان گذاشته و ایشان ضمن پذیرش و تایید این ایراد، قول تعویض سنگ نوشته روی پناهگاه را در آینده دادند.
البته هدف بنده از پیگیری این موضوع فقط بحث عدد و رقم نیست. همین اشتباه در ظاهر بی اهمیت باعث سردرگمی و تردید ما در این برنامه شد. بدین صورت که ما وقتی به قله رسیدیم تمام منطقه زیر پوشش شدید مه بود و نمی دیدیم که آیا قله دیگری در ادامه مسیر هست یا خیر. جی پی اس ارتفاع 3930 متر را نشان می داد بنابراین ما در این شک و تردید بودیم که آیا این قله همان قله خشچال هست یا یک قله فرعی قبل از قله اصلی!؟ و البته بیشتر احتمال می دادیم که قله اصلی را صعود نکرده باشیم. تا زمانی که برگشتیم تهران و فایل جی پی اس را در گوگل ارث بررسی کردم.
در هر حال ارتفاع درج شده روی پناهگاه برای قله خشچال اشتباه است و همین عدد اشتباه ملاک ذهنیت و گزارش بسیاری از سایتها و کوهنوردان نیز شده است!؟
در اینجا لازم می دانم که ضمن تشکر از جناب دکتر نکونام در درک این مساله، انتقادی نیز از آقای نوروزی (مدیر محترم سایت گروه کوهنوردی کاسپین قزوین) نمایم که وقتی با ایشان برای دریافت شماره تماس هیات کوهنوردی قزوین تماس گرفته و مشکل را در میان گذاشتم، پاسخشان این بود که: “مهم صعود به قله هست و عدد و رقم چه اهمیتی دارد! قله نانگاپاربات که نیست! مگر اینکه آدم دنبال شو و نمایش باشد!” بله جناب نوروزی حتما حق با شماست. 250 متر اشتباه در ثبت ارتفاع قله و سردرگرمی دهها و صدها کوهنورد که برای صعود به این قله می روند چه اهمیتی دارد!؟ در هر حال آقای نوروزی، از شما بابت ارائه شماره تماس ممنونم.
—————————————————–
(گزارش ارسالی برای مجله جهانگردان، شماره 72، تیرماه 95)
(استفاده از مطلب فقط با ذکر منبع بلامانع است)
بقیه در ادامه مطلب
راهنمای صعود به قلهها
قله خشچال
بدونِ خطر مرگ، کوهنوردی دیگر کوهنوردی نیست ولی در کوهنوردی من به دنبال مرگ نیستم، دقیقاً برعکس آن، من سعی در زنده ماندن دارم. اما زنده ماندن بدون وجود خطر مرگ نیز بسیار آسان است. کوهنوردی هنر زنده ماندن در شرایط سخت است که شامل خطر مرگ هم میشود. بهترین کوهنورد کسی نیست که تلاش میکند تا یکی دو بار کارهای احمقانه بکند و سپس بمیرد. بلکه بهترین کوهنورد کسی است که سعی میکند بزرگترین کارها را انجام دهد و زنده بماند… این یکی از اصلیترین قسمتهای کوهنوردی است که هرلحظه باید یادتان باشد و با خود بگویید: “این حد و مرز من است. بیشتر از این نمیتوانم، باید پائین تر از این حد توقف کنم.” و اگر شما از این حد بالاتر بروید مطمئناً در کوهنوردی کشته خواهید شد و هنر کوهنوردی زنده ماندن است نه مردن. رینهولد مسنر – اولین فاتح 8 هزار متری ها.
توپوگرافی قله:
قله خشِچال (یا خشهچال) با ارتفاع 3930 متر یکی از قلل مرتفع رشتهکوه البرز غربی محسوب شده و در منطقه الموت استان قزوین واقع است. این کوه دقیقاً در مرز دو استان قزوین و مازندران قرار گرفته و در بین درههای الموت در جنوب و درههای دوهزار و اِشکِور در شمال قرار دارد. قله خشچال در جهت شرق و توسط یک خط الراس پرفراز و نشیب به مرتفعترین قله منطقه الموت یعنی قله سیالان با ارتفاع 4190 متر منتهی میشود. در دورنمای قله خشچال کوههای زیور چال، پرچنان، سماموس، بزا کوه، بلور کوه، گی جکین، سیالان، علم کوه، شاه البرز و بسیاری از قلل مرتفع رشتهکوه البرز بهخوبی نمایان هستند. این کوه جاذبههای دیدنی فراوانی را در خود جای داده است که از آن جمله میتوان دریاچه زیبای اوان در جنوب و آبشار میج در شمال کوه را نام برد. دریاچه کوچک و زیبای اوان در کوهپایههای جنوبی خشچال و در مجاورت روستاهای وربن و اوان، با مساحت تقریبی 10 هکتار، یکی از قطبهای گردشگری استان قزوین است که هرساله خیل زیادی از گردشگران را بهسوی خود جذب میکند. گفتنی است که آب این دریاچه در فصول سرد سال یخ میبندد که مناسب اسکی بر روی یخ میباشد.
مسیرهای صعود:
1- راه پاکوب روستای وربُن
2- راه پاکوب روستای اِوان
هر دوی این راهها توسط پاکوبهای مختلف به هم ملحق شده و به پناهگاه خشچال میرسند.
همچنین مسیر دیگر دسترسی به کوه خشچال جاده خاکی معدن است که به طول 16 کیلومتر، جهت معدن باریت تا کنار پناهگاه خشچال در ارتفاع 3300 متر کشیده شده است. این جاده را میتوان توسط ماشینهای شاسیدار طی نمود.
بهترین فصل صعود:
اواخر اردیبهشت تا اواخر خردادماه که در این موقع از سال، الموت بهراستی سرسبز و دیدنی است.
———————————————————————–
آدرس روستای وربُن (و نقطه استارت کوهنوردی):
از تهران (ابتدای اتوبان کرج) تا ورودی الموت: 136 کیلومتر و جمعاً تا روستای وربن 230 کیلومتر راه است که با توجه به کوهستانی و پرفراز و نشیب بودن جاده الموت، پیمایش این مسیر با خودروی سواری حدود 3.5 ساعت زمان میبرد.
در جاده الموت، 21 کیلومتر بعد از رجایی دشت و قبل از معلم کلایه، به تابلوی دریاچه اوان میرسید. در اینجا یک فرعی آسفالته به طول 9 کیلومتر شما را به بالای دریاچه اوان و روستاهای وربن و اوان میرساند. بدون اینکه وارد مسیر دریاچه شوید، جاده را به سمت داخل روستا ادامه دهید. کمی جلوتر به دوراهی میرسید که سمت راست داخل محله وربن رفته و سمت چپ به اوان میرسد. وارد سربالایی سمت راست شده و تا انتها بروید. این خیابان جای پارک دارد و خودروی خود را میتوانید در همین مسیر پارک کنید. در انتهای خیابان از سمت راست وارد “کوچه مسجد” شده و خود را به مسجد برسانید. مسیر کوهنوردی از پشت مسجد امام حسین(ع) است. یعنی باید مسجد را از پشت دور زده و از سمت چپ آن وارد پاکوبی شوید که شما را به داخل باغها و مسیر کوه خشچال هدایت میکند.
نکته: نقطه استارت میتواند روستای اوان نیز باشد (جنب مدرسه) و از آنجا توسط پاکوبهای مختلف این دو مسیر به هم رسیده و یکی میشوند.
گزارش برنامه:
روز اول (قبل از صعود):
در این برنامه من مهمان دوست ارجمندم جناب آقای نیری و دوستان عزیزم در “گروه کوهنوردی آریامهر” تهران بودم. طبق هماهنگی و قرار قبلی، ساعت 03:00 عصر پنجشنبه 31 اردیبهشت ماه 1395، از تهران، به همراه شش نفر از دوستان با دو خودروی شخصی به سمت الموت به راه افتادیم. به خاطر تعطیلی پیش رو، به مناسبت عید نیمه شعبان، جاده شلوغ بوده و حدود یک ساعت در اتوبان کرج، در ترافیک گیر کردیم. با رهایی از ترافیک به سمت قزوین ادامه مسیر دادیم و قبل از عوارضی قزوین با دیدن تابلو الموت، وارد مسیر جاده الموت شدیم. پس از طی چند کیلومتر به اولین محل و آبادی که رسیدیم، نان تافتون (در سمت چپ جاده) و سایر ملزومات سفر را تهیه کرده و کمی بالاتر جلوی یک پرورش ماهی توقف کرده و ماهی قزل آلا برای شام خریدیم و مسیر جاده را ادامه دادیم. همانطور که سایتهای هواشناسی پیشبینی کرده بودند، باران در حال باریدن بود که هنگام غروب بر شدت آن افزوده شده بود. بنابراین از شبمانی در کنار دریاچه اوان منصرف شده و با آقای خلیل ناصری (مسئول پناهگاه) تماس گرفته و خوشبختانه ایشان قول هماهنگی و اجاره یک ویلا در روستای وربن را به ما دادند. با توقفهایی که در مسیر داشتیم متأسفانه کمی دیر به جاده الموت رسیدیم و نتوانستیم آنطور که باید از زیباییهای این جاده و مناظر چشمنواز آن بهرهمند شویم. اما خب، همان مدت کوتاه باقی مانده تا تاریکی هوا کافی بود تا یک بار دیگر مجذوب سرسبزی و زیباییهای جاده معروف الموت شویم.
ساعت حدود 10:00 شب بود که به دریاچه اوان و روستای وربن رسیدیم و در یکی از اتاقهای منزل آقا جعفر اسکان گرفتیم (با اجاره مناسب یک شب 50 هزار تومان). در کمتر از یک ساعت، هوا کاملاً صاف و مهتابی شد که این تغییر سریع برایمان جالب بود! فایل جیپیاس مسیر را قبلاً از گوگل ارث گرفته و چند گزارش هم خوانده بودم، بااینحال گزارشها کامل و بینقص نبوده و نقطه شروع در وربن هنوز برایمان مبهم بود. اطلاعات تکمیلی مسیر را از آقای ناصری و آقا جعفر گرفته و پس از آماده کردن و صرف شام، نهایتاً حدود ساعت 01:30 بامداد خوابیدیم.
روز دوم (صعود):
ساعت 05:30 صبح جمعه بیدارباش بود. طبق هماهنگی قبلی قرار بود که صبح، گروهی از کرمانشاه (از دوستان جناب مهدیون) به ما ملحق شده و تا پناهگاه را صعود مشترک داشته باشیم اما متأسفانه دوستان کرمانشاهی تأخیر داشتند و ما مجبور شدیم بدون آقای مهدیون به سمت قله حرکت کنیم. ساعت 06:15 از خیابان اصلی وربن-اوان پیادهروی خود را آغاز کرده و از طریق کوچهای که تابلو “کوچه مدرسه” داشت، میانبر زده و به سمت مسجد امام حسین(ع) حرکت کردیم. (طبق آدرس ضمیمه گزارش). جنب مسجد، پرده خوشآمد گویی “صعود سراسری کارکنان شرکت مخابرات کل کشور” زده شده بود که قرار بود شنبه قله خشچال را صعود نمایند. روی این پرده نیز ارتفاع قله 4180 متر ذکر شده بود! از پشت مسجد وارد پاکوب باغها شده و پس از چند دقیقه به دشت کوچک شقایق رسیدیم. شقایقهایی به رنگ قرمز تند که در سرسبزی دشت، بسیار زیبا و چشمنواز بودند. ادامه پاکوب پس از حدود 15 دقیقه ما را به اولین و تنها چشمه مسیر (قبل از پناهگاه) رساند.
پشت سرمان نمای زیبایی از روستاهای وربن و دریاچه اوان را داشتیم که رفتهرفته در زیر مه پنهان میشد و همینطور که مسیر را به سمت بالا ادامه میدادیم، هرازگاهی موجی از مه، دامنهها و محیط اطرافمان را فرا گرفته و سپس با تغیر جهت باد، مجدداً مه به عقب برگشته و هوا باز میشد و این چرخه در مدت حدود یک ساعت بارها و بارها تکرار شد. سرسبزی نشاط آوری کل محیط پیرامونمان را فرا گرفته بود و زمین زیر پایمان هنوز از باران خوبی که شب قبل باریده بود نمناک و مرطوب بود… چه سعادتی بود در این صبح باشکوه و چه لحظات نابی که در این بهشت زمینی تجربه میکردیم:
به سوی کوه، به سوی قلههای باشکوه،
به سوی آبی سپهر، به راهِ زرنشان مهر
چو آرزوی ما، هوا خوش است و پاک
به روی قلهها، تن از غبار تیرگی رها
برآ، چو جان تازه بر بلند خاک
همیشه بر فراز…
همیشه سرفراز…
“فریدون مشیری”
در محل مناسبی نیم ساعت برای صرف صبحانه توقف کرده و مجدداً به راه افتادیم تا جایی که پاکوبی که در آن قرار داشتیم نسبتاً کمرنگ شد. این پاکوب در ادامه به پاکوب روستای اوان ملحق شده و طبق اطلاعاتی که داشتم حدود 45 دقیقه مانده به پناهگاه، به بالای یال میرسید. در اینجا ما از پاکوب جدا شده و مسیر یال پرشیب سمت راستمان را در پیش گرفتیم. در بالای یال و در ارتفاع 2800 متر به جاده معدن رسیدیم. در مسیر یال، کموبیش ریواس دیده میشد که کمی خشک بودند اما در این ارتفاع ریواسها تازه و باکیفیت بودند که ما هم از این خوان بخشنده طبیعت بیبهره نماندیم. از ارتفاع حدود 3 هزار متر به بالا کموبیش برف در مسیر دیده میشد اما مسیر حرکت بهندرت از روی برفها بود. باقی مسیر را حدود دو ساعت در جاده طی کردیم و از آنجایی که یکی از اعضای گروه در این روز کمی کسالت داشت، حرکت ما کمی کند بود و تقریباً با یک ساعت تأخیر، پس از حدود 5.5 ساعت کوهپیمایی ساعت 11:40 به پناهگاه رسیدیم. پناهگاه خشچال در ارتفاع 3330 متر و به نام “سرور آزادگان سیدعلیاکبر ابوترابی” سال 1390 ساخته شده است.
کلید پناهگاه را از آقای خلیلی گرفته بودیم بنابراین وارد پناهگاه شدیم. چراغهای پناهگاه کار نمیکرد و روشنایی فقط از طریق پنجرهها تأمین میشد. داخل پناهگاه دو اتاق با تراس وجود دارد که فکر کنم گنجایش حدود 30 نفر (شاید هم بیشتر بهصورت فشرده) را داشته باشد. تعدادی پتو نیز وجود داشت که البته چیزی که ما دیدیم بیشتر از 7-8 عدد پتو نبود. کنار پناهگاه نیز چشمه آب و همچنین سرویس بهداشتی وجود دارد. آماده کردن و صرف ناهار مفصلی که آقای نیری برای ما تدارک دیده بودند حدود دو ساعت زمان برد. از آنجایی که آقا هادی حال مناسبی نداشتند، در پناهگاه مانده و 5 نفری عازم قله بودیم که دوستان کرمانشاهی به اتفاق آقای مهدیون به پناهگاه رسیدند. هرچند که آقای مهدیون به دلیل ناپایداری وضعیت جوی و وجود مه در مسیر، کمی نگران بودند و به ما توصیه کردند که از قله صرفنظر کنیم اما تصمیم سرپرست و خواست گروه بر ادامه مسیر و صعود به قله بود بنابراین با دوستان وداع کرده و به راه افتادیم.
هرچند که برای صعود به قله کمی دیر بود اما دل به دریا زده و ساعت 13:40 مسیر قله را در پیش گرفتیم. باد شدیدی در حدود 40 کیلومتر در ساعت در حال وزیدن بود و مسیر پیش رو و تمام درههای پیرامون زیر پوشش زیبایی از ابر و مه قرار داشت. شیب مسیر تند بود و بعضاً دست به سنگ نیز در مسیر داشتیم اما مشکل خاصی در حرکت نبود. هر چه که ارتفاع میگرفتیم بر شدت مه افزوده میشد و دیدمان بیشتر از چند متر نبود. در برخی نقاط، خصوصاً جاهایی که مقابلمان دره بود، اصلاً دید وجود نداشت و مسیریابی فقط با جیپیاس امکانپذیر بود که اگر ترَک مسیر همراهمان نبود قطعاً به مشکل برمیخوردیم و باید قید قله را میزدیم. پس از پشت سر گذاشتن چند یال و قله فرعی، وزش باد، مه شدید، عدم دید نسبت به موقعیت قله و مهمتر از همه، گذشتن از ساعت 3 عصر، همه و همه باعث ایجاد نگرانی و استرس در اعضای گروه شده بود. من که جلودار بوده و با جیپیاس مسیریابی میکردم، با توجه به شرایط، هرازگاهی از سرپرست گروه (آقای نیری) میپرسیدم که آیا ادامه دهیم یا خیر؟ مصمم بودن سرپرست برای ادامه مسیر به ما هم دلگرمی میداد تا به شوق قله گامهایمان را مصمم و محکمتر برداریم. سختترین بخش مسیر حدود نیم ساعت مانده به قله بود چون باید از بین سنگها و صخرههایی میگذشتیم که بخشهایی از آن پوشیده از برف و بعضاً یخ بود. این بخش از مسیر را نیز بااحتیاط و بهسلامت پشت سر گذاشته و بر بالای یال (خط الراس اصلی خشچال) در ارتفاع 3900 متر قرار گرفتیم . برای چند لحظه مه کم شد و قلهای را به فاصله نزدیک از خودمان رؤیت کردیم که میتوانست قله خشچال باشد. هرچند که ما واقعاً گیج و سردرگم بودیم چراکه بخشی از اطلاعات ما میگفت که ارتفاع قله 3930 متر است و بخش دیگر 4180 متر! به همین دلیل تصمیمگیری برای ادامه مسیر و یا بازگشت بسیار سخت بود خصوصاً اینکه به ساعت 4 عصر نزدیک میشدیم و باید زمان برگشت را هم در نظر میگرفتیم، خصوصاً اگر وضعیت هوا خراب شده و از حالت نرمال خارج میشد.
درهرحال از آنجایی که قله پیش رو نزدیک به ما و در فاصله حدود 15 دقیقه بوده و ارتفاع آن حدود 3930 متر به نظر میرسید، تصمیم گرفتیم که مسیر را ادامه دهیم. ساعت 4 عصر همگی به سلامت پا روی قله گذاشتیم که سنگچین نهچندان بزرگی روی آن وجود داشت. مه همچنان شدید بود و بههیچوجه دید نداشتیم که بدانیم آیا پس از این نیز قلهای وجود دارد یا خیر!؟ بنابراین به حساب اینکه قله را صعود کردهایم و به عنوان آخرین نقطه صعودمان، یکدیگر را در آغوش گرفته و تبریک گفتیم. چند دقیقه روی قله توقف کرده و چند عکس یادگاری انداختیم و سپس مسیر فرود را در پیش گرفتیم.
فرود:
به فاصله چند دقیقه که ارتفاع کم کردیم، رفتهرفته مه مسیر کم شد و تا نیم ساعت بعد هوا کاملاً صاف شد و زیبایی کوهها و ارتفاعات اطرافمان بیشتر و بهتر نمایان شد. در دوردست و در جهت جنوبِ شرق، قله زیبا و مرتفع سیالان را میدیدیم که سال قبل صعود کرده بودیم. دره الموت سراسر پوشیده از ابر و مه بود و قلههای برافراشته از داخل دریای ابر، مناظر باشکوهی را رقم میزد که در حین فرود در معرض دیدمان قرار داشت. ساعت 18:00 به پناهگاه رسیدیم و پس از کمی استراحت و عکس یادگاری با دوستان کرمانشاهی، مسیر فرود را در پیش گرفتیم. مسیر فرودمان با مسیر صعود تقریباً یکی بوده و نکته خاصی نداشت، بهجز سکوت و آرامش کوهستان که هنگام غروب بیشتر جلوه مینمود و درههای پوشیده از مه که همچنان چشمانداز زیبای دره الموت در مسیر فرود بود. هوا رو به تاریکی بود که ما به بالای روستا و محل چشمه رسیدیم و پس از استراحتی کوتاه حدود ساعت 21:00 خود را به روستا و محل پارک ماشینهایمان رساندیم. بدینصورت یکی دیگر از برنامههای پرهیجان و خاطرهانگیز ما در ارتفاعات سرسبز الموت رقم خورده و به پایان رسید. ساعت 21:30 به سمت تهران حرکت کردیم که با توجه به خستگی و کندی حرکت در جاده الموت و توقفهایی که داشتیم؛ در نهایت ساعت 03:30 بامداد به تهران رسیدیم.
منابع آب در مسیر:
1- چشمه کنار مسیر، حدود 20 دقیقه پس از شروع حرکت
2- چشمه پناهگاه خشچال
مکانهای مناسب کمپینگ و شبمانی:
1- کنار دریاچه اوان
2- کنار چشمه، حدود 20 دقیقه پس از شروع حرکت
3- پناهگاه خشچال
نکات برنامه و توصیهها:
– استفاده از پناهگاه نیاز به هماهنگی با هیئت کوهنوردی استان قزوین دارد.
شماره تماس ریاست محترم هیئت کوهنوردی استان قزوین (دکتر نکونام): 09122816359
شماره تماس مسئول پناهگاه، آقای خلیل ناصری، روستای وربن: ۰۹۱۲۵۸۱۵۴۲۸
همچنین اگر نیاز به ویلا برای شبمانی در روستا داشتید، آقای ناصری میتوانند در این مورد به شما کمک کنند.
– آنتن همراه اول در روستا و در بخشهایی از مسیر و همچنین در اطراف پناهگاه برقرار بود.
– پیشنهاد میشود طوری برنامهریزی کنید که در مسیر رفت یا برگشت قبل از تاریکی هوا در مسیر جاده الموت و کنار دریاچه اوان باشید. چون واقعاً حیف است که این مسافت را رفته و از زیباییهای جاده الموت و دریاچه اوان بیبهره بمانید.
————————————–
تصاویر برنامه:
نمایی از قله خشچال از روی آخرین قله فرعی در ارتفاع 3900 متر:
*************************************************
فرود:
پایان
مطالب مرتبط در همین سایت:
سلام
عالی و کامل
بسیار عالی و مفید بود تشکر
ممنون از گزارتون.کاش مشیرهای طی شده رو با ذکر مسافت اعلام میکردین و دما و میزان برودت رو اطلاع رسانی میکردین